سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای بندگان خدا، برادر باشید ! مسلمان، برادرمسلمان است، به او ستم نمی کند، او را وا نمی گذارد و او راتحقیر نمی کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
نه ، شما بگید ،راست نمیگم؟؟؟
>>باران ( جمعه 91/10/22 :: ساعت 10:8 عصر)

فرقة وهابیت چگونه به وجود آمد وعقایدش چیست؟

عواملشکل گیری فرقه وهابیت مانند برخی از فرقه‌های دیگر، ریشه در مبانی وعملکرد رهبران و بنیانگذاران آن دارد. بر این اساس لازم است مبانی و عملکردبنیانگذار این فرقه بررسی شود.

این فرقه منسوب به "محمد بنعبدالوهاب" از مردم "نجد" است که در سال 1115 ق در شهر عُیینه متولد شد کهپدرش در آن شهر قاضی بود . وی از کودکی به مطالعه کتاب‌های تفسیر و عقاید وحدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بودآموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد.

او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد ازانجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که نزدقبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جابه بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیزمخالفت نمود. مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند. در این هنگام که1139 هجری بود، پدرش عبدالوهاب از "عیینه" به "حریمله" انتقال یافت. وی باپدرش همراه شد و کتاب‌هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار عقاید مردم"نجد" پرداخت. به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. هم چنینبین او و مردم "نجد" منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت. تااین که پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت. وی پس از مرگ پدر علناًبه اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار نمود. جمعی از مردم حریمله از وی پیروی کردند و کار وی شهرت یافت. وی از شهرحریمله به شهر عینیه رفت. رئیس شهر عیینه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقاید شیخ را پذیرفت و او را گرامی داشت و قول داد که وی را یاریکند.

شیخ محمد نیز اظهار امیدواری کرد که همه اهل نجد از عثمان بن حمد حمایت کنند.
خبردعوت شیخ محمد و کارهای او به امیر احسا رسید. وی نامه ای برای عثمان نوشتکه سرانجام, عثمان عذر شیخ را خواست و او را از شهر بیرون کرد. شیخ در سال1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهر‌های معروفنجد گردید. در آن وقت امیر درعیه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وی بهدیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد. شیخ محمد نیز غلبه وقدرت محمد بن سعود را بر همة بلاد نجد بشارت داد. بدین ترتیب ارتباط میانآن دو شکل گرفت. حمایت محمد بن سعود از شیخ محمد موجب شد که وی بر عقاید وافکار خود پافشاری کند. هر کدام از مسلمانان که از عقاید وی پیروی نمیکردند، کافر محسوب می شدند و برای جان و مال و ناموس آنان ارزشی قایل نبود.

جنگ‌هاییکه وهابیان در نجد و خارج از آن از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراقمی کردند، بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست مییافتند، برای آن‌ها حلال بود. کسانی که با عقاید او موافقت می کردند، بایدبا وی بیعت نمایند و اگر کسانی به مقابله بر می خاستند، باید کشته شوند واموالشان تقسیم گردد. طبق این رویه مثلاً از اهالی یک قریه به نام فصول درشهر احسا سیصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!
سرانجامشیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وی پیروان او به همینروش ادامه دادند، مثلاً در سال 1216 امیر سعود سپاهی مرکّب از بیست هزار رامجهز کرد و به کربلا حمله ور شدند. سپاه وهابی جنایات بسیاری در شهر کربلاانجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر (تا بیست هزار گفته اند) رابه قتل رساندند.(1) آیین وهابیت بر اساس عملکرد، عقاید و باورهای شیخ محمدبن عبدالوهاب شکل گرفت. امروزه نیز این فرقه بر عقاید شیخ محمد و دیگررهبران آن پافشاری می نمایند.

عقاید:

فرقه وهابیه مبتنی بر اصول و عقایدی است که به بعضی اشاره می شود:

- وهابی‌ها معتقدند که هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که اموری را ترک کند، از جمله:

بههیچ یک از رسولان و اولیا توسّل نجوید. هر کس اقدام به این کار کند، مشرکمی باشد،(2) از این رو وهابیان زیارت قبر پیامبر و ائمه(ع) را جایز نمیدانند و معتقدند هر کس از پیامبرطلب شفاعت کند، مانند این است که از بت‌هاشفاعت خواسته است.(3)

- از مسائل دیگری که وهابیان دربارة آن حساسیتخاصی دارند، تعمیر قبور و ساختن بنا روی قبر پیامبر و اولیای الهی وصالحان است. برای نخستین بار این مسئله را "ابن تیمیه" و شاگرد معروف او"ابی القیم" عنوان کرد و بر تحریم ساختن بنا و لزوم ویرانی آن فتوا دادهاند.(4)

بر همین اساس سعودی‌ها هنگامی که در سال 1344 هجری بر مکه ومدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که برای تخریب مشاهد وآثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکی به دست آورند و اقدام نمایند.(5)

- وهابیان بر این باورند که مسلمانان در طی قرون، از آیین اسلام منحرف شدهاند و در دین خدا بدعت‌هایی نهاده اند که با شرع اسلام مخالف می باشد. براین اساس باید از اصولی که پیامبر(ص) تعیین کرده است، پیروی نمود.

بنابرعقاید وهابیان، هیچ کس حق ندارد به رسول خدا سوگند یاد کند و از الفاظیمانند: به حق محمد و ... استفاده نماید،(6) زیرا قسم خوردن به دیگران ودرخواست حاجت از غیر خداوند با آیات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع اللهاحداً».(7)

- نیز معتقدند : تشییع جنازه و سوگواری حرام است؛ زیراارواح اموات کاری نمی توانند بکنند و در امور دنیوی و اخروی نمی تواننددخالت داشته باشند.(8)

- وهابیان معتقدند القابی را که بر عزت واحترام دلالت دارند، در مورد انسان‌ها نباید به کار برد و ناصواب است؛ زیرااحترام و تعظیم تنها شایسته خداوند است.

- وهابیون به جنگ با دیگرفرقه‌ها و مذاهب اسلامی معتقد هستند و مدعی اند باید به آیین وهابیت درآیند، یا جزیه دهند، از این رو همیشه مسلمانان دیگر را به کفر متهم نموده،اموال و نوامیس بقیه را حلال می دانند. آنان می گویند که هر کس مرتکب گناهکبیره شود، کافر است.(9)

پی نوشت‌ها:
1.
جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص 24 ـ 29.
2.
احمد مبلغی، تاریخ ادیان، ج 3، ص 1429.
3.
همان.
4.
آیین وهابیت، ص 38؛ رضا برنجکار، آشنایی با فِرَق و مذاهب اسلامی، ص 146.
5.
آیین وهابیت، ص 38.
6.
تاریخ ادیان، ص 1430.
7.
جن (72) آیه 8.
8.
تاریخ ادیان، ص 1430.
9.
همان، ص 1431.

 


  نوشته های دیگران ()
>>باران ( پنج شنبه 91/10/21 :: ساعت 7:1 عصر)

متاسفانه همواره در طول تاریخ بشر، کسانی بودند که به شایعه پراکنی درباره رخدادهای بزرگ می پرداختند و چه رخدادی بزرگتر از واقعه غدیر، به همین دلیل بر آن شدیم تا  به یکی از این شایعه ها را بررسی کنیم.

حقیقت این عید و ارتباط آن را با همه امت و سابقه آنرا که به دوران پیامبر اکرم (ص ) میرسد، فهمیدیم . پس از عهد پیامبر نیز، عید گرفتن این روز، از امامى به امام دیگر رسیده است و امینان وحى الهى ، همچون امام صادق وامام رضا (ع ) آن را آشکار کرده و یادش را زنده نگهداشته اند. پیش از آنان هم امیرالمؤ منین (ع ) احیاگر این عید بود.
سخن و عمل امام صادق و امام رضا (ع) درزمانى بود که هنوزنطفه آل بویه بسته نشده بود و روایات این دو امام در تفسیر فرات و کافى که در قرن سوم تالیف شده اند، آمده است و اینگونه روایات ، مدرک و منبع شیعه است که این روز را از دیر زمان عید گرفته اند، در سایه عمل به آن سخنان نورانى و طلایى امامان .
اکنون تعجب  است که گفته اند این عید را معزالدوله در سال 352 پدیدآورده است و آن را از بدعتهاى شیعه شمرده اند.
نویرى ضمن برشمردن اعیاد اسلامى ،گفته است : یک عید هم هست که شیعه آن را ساخته اند و نامش را عید غدیر گذاشته اند وسبب آن ، عقد اخوتى بوده که پیامبر، میان خود و على (ع) در روز غدیر خم بست وغدیر برکه اى است که آبچشمه در آن بریزد و اطرافش درختهاى انبوه باشد. بین غدیر و چشمه ، مسجد پیامبر است . روزى را که شیعه عید ساخته اند، هیجدهم ذى حجه است ، چرا که آن برادرى در حجةالوداع سال دهم هجرى بود و اینان شب غدیر را با نماز زنده مى دارند و فردایش ، پیش از زوال ، دو رکعت نماز مى خوانند و شعارشان در این روز، پوشیدن جامه نو و آزادکردن برده و نیکى به دیگران و قربانى کردن است و اولین کسى که این روز را عید قرارداد، معزالدوله بود (که اخبار او را در قضایاى سال 352 خواهیم آورد).

و چون شیعه ،این عید را ساختند و از سنتها و مراسم خویش قرار دادند، عوام اهل سنت نیز در سال 389، مثل شیعیان روزى را روز شادى و جشن قرار دادند و آن را هشت روز پس از عید شیعه تعیین کردند و گفتند: این روز، روز داخل شدن پیامبر و ابوبکر به غار است و در اینروز، زیورها و جشنها و آتش افروختنهایى را رسم نمودند (1)
مقریزى نیز گفته است : عید غدیر، عید مشروعى نبوده و هیچ یک از پیشینیانى که مقتداى مردمند به آن عمل نکرده اند و اولین بارى که در تاریخ اسلام دیده شده ، در روزگار معزالدوله است که در سال 352 آن را بنا نهاد وشیعه نیز از آن پس ، غدیر را عید قرار داد(2)
چه مى توان گفت درباره نگارنده اى که پیش ازآن که حقیقت تشیع را بشناسد، درباره تاریخ شیعه مى نگارد، یا آن که حقیقت را شناخته، ولى هنگام نگارش ، آن را فراموش کرده است ، یا به دلایلى از آن چشم پوشیده ، یاآن که نمى فهمد چه مى گوید، یا آن که به آن چه مى گوید، بى اعتناست ! مگر مسعودى (م  (346 نمى گوید: فرزندان و شیعیان على (ع) این روز را گرامى مى دارند؟ (3) مگر کلینى ، راوى حدیث در کافى (م 329) و پیش از او فرات کوفى در تفسیرش آن را نگفته است ؟ این کتاب ها پیش از تاریخى که مقریزى گفته (یعنى 352) تالیف شده است . مگر فیاض بن عمردر سال 259 از آن خبر نداده و نگفته است که امام رضا (ع) را دیده است که این روزرا عید مى گرفت و فضیلت و سابقه اش را مى گفت و آن را از پدرانش از امیرالمؤ منین نقل مى کرد؟ مگر امام صادق (ع) (م 148) خبر از آن نداده و اینکه پیامبران پیشین هم روز نصب وصى را عید مى گرفتند، آن گونه که سلاطین و امرا، روز به تخت نشستن خود راعید مى گرفتند؟امامان شیعه (ع) در دورانهاى کهن و زمان خویش پیروانشان را به انجام کارهاى نیک و دعا و عبادت در این روز دستور مى دادند. حدیثى که ازمختصر بصائر الدرجات نقل شد،نشان مى دهد که در اوایل قرن سوم ، غدیر از اعیاد چهارگانه مشهور شیعه بوده است .
این است حقیقت غدیر. اما آن دو نویسنده خواسته اند از شیعه ایراد بگیرند، آن سابقه شایسته را انکار کرده و غدیر را از بدعتهاى منسوب به معزالدوله دانسته اند وبه خیال خود پنداشته اند که هیچ تاریخ ‌شناسى سخن آنان را به نقد نخواهد!...

پی نوشتها:

1- نهایة الارب فى فنونالادب، ج 1 ص 177.
2- الخطط،ج 2 ص 222.
3- التنبیه و الاشراف، ص 221.

منبع: کتاب عید غدیر در اسلام



  نوشته های دیگران ()
<   <<   6      
لیست کل یادداشت های این وبلاگ